آقاى علیزاده در مقام مشاور اقتصادى ناسيوناليسم کرد
در حاشیه مصاحبه ابراهیم علیزاده با روزنامه "ئاوینه"
سمکو نورى

در نقد نظرات آقاى ابراهیم علیزاده دبیر اول کومله که در این مصاحبه آمده است٬ قبلا به یک دو مورد اشاره خواهم کرد که اساس تکیه گاه تئوریک و استراتژی واقعى سياسى آنها در کردستان میباشد. ابراهیم علیزاده در این مصاحبه به وضعیت سیاسی شهروندانی که به زبان کردی تکلم میکنند و در کشورهای ایران و عراق و ترکیه و سوریه ساکن هستند پرداخته است. اما برای طولانی نشدن مطلب تنها به پیشنهادات آقای علیزاده به حکومت بورژوازی کرد در کردستان عراق خواهم پرداخت.

حلول ماه شب چهارده فدرالیسم در آسمان "حاکمیت مردمی کومله"
شماره 311 نشریه "پیشرو" ارگان کمیته مرکزی کومله مصاحبه ای از ابراهیم علیزاده به زبان کردی تحت نام "کردستان بطرف افقی روشن" را در سرمقاله خود دارد که قبلا در روزنامه "ئاوینه" در کردستان عراق نیز به چاپ رسیده است. این مصاحبه در مورد اوضاع سیاسی به قول آنها "چهار پارچه" کردستان است که به مسائل مربوط به کشورهایی که در آنها شهروندان کرد زبان زندگی میکنند پرداخته و با نظر به اوضاع سیاسی منطقه و جهان، به اصطلاح خواسته اند آن "افق روشن" را از نظر کومله نشان داده و بحران سیاسی در این مناطق را تحليل و راه چاره ای برای برون رفت از این وضعیت را نشان دهد. در ادامه به محتوای این مصاحبه خواهم پرداخت اما تاکيد اين نکته ضرورى است که مصاحبه مذکور به مثابه جنبه عملی، اثباتی و تحلیلی برنامه کومله تحت نام "حاکمیت مردمی یا شورایی" برای کردستان است که بارها از طریق اینگونه مصاحبه های بدور از واقعيات اجتماعى جامعه کردستان٬ میزان نزدیکی خودشان را با سایر ناسیونالیستهای منطقه نشان داده اند. در پس هر کلمه ای که آقای علیزاده به کار برده است سیستم فدرالیسم را تایید و با ذکر اینکه کردستان عراق به لحاظ سیاسی و اجتماعی و اداری از حکومت مرکزی مستقل است، مشکل اساسی را در عدم استقلال اقتصادی کردستان عراق از حکومت مرکزی٬ ولو اگر در کردستان عراق سیستم حکومتی فدرالیسم باشد، میداند. یعنی مشکل اساسی در کردستان عراق نه فدرالیسم و قومی گری و عشیره گری به مثابه روبنای سیاسی یک نظام سرمایه داری و سر برآوردن فرعونهای زالو صفت که خون طبقه کارگر را در شیشه کرده اند بلکه مشکل اساسی عدم استقلال اقتصادی سیستم فدرالیسم جناب "مام جلال" است!!

این اپورتونیسم سیاسی، مشاوره دادنها به ناسيوناليسم کرد و جلال طالبانى از جانب آقای علیزاده تازگی ندارد و آخرین بار هم نخواهد بود. اگر اينبار جنبه قابل توجه اى ميتوان ديد٬ تنها بیان روشنتر کل محتویات ذهنی ناسيوناليسم چپى است که رهبرى کومه له ميخواهد تحت عنوان "کمونیسم" مطرح کند. نکته دیگر اینکه کارکنان روزنامه "ئاوینه" که قبلا برای روزنامه "هاولاتی" یا همشهری کار میکردند٬ خود از ناسیونالیستهای معترض در کردستان عراق هستند که با آقای علیزاده این مصاحبه را ترتیب دادند. جالبتر اینکه کل سوالاتی که در این مصاحبه مطرح شده کاملا با درکی ناسیونالیستی از مسائل است و در هیچ جایی از این مصاحبه دیده نمی شود که این درک مورد نقد قرار گیرد که هیچ بلکه همسویی کاملا روشنی با مصاحبه شونده وجود دارد.

برنامه حاکمیت مردمی کومله همان طرح ارتجاعی فدرالیسم
برخورد سیاسی به کومله و ديدگاههاى ابراهيم علیزاده با برخورد به احزاب رسما ناسیونالیست تنها از آنجهت فرق میکند که، احزاب رسما ناسیونالیست همچون حزب دمکراتها در گفتار و پراتیک سیاسیشان رسما از ناسیونالیسم و هویت تراشیهای دروغین و ساختگی دفاع میکنند اما کومله با بکارگیری ترمینولوژی عاریتی از مارکسیسم به همان نقطه میرسد که حزب دمکرات. در این مصاحبه علیزاده به این نتیجه میرسد که گویا با توجه به ساقط شدن حکومت بعث عراق و استقرار ناسیونالیسم کرد در کردستان که درجه دمکراسی خواهیش در منطقه نمونه ندارد، "امید به امکان رهایی از ستم ملی در سایر بخشهای دیگر" (منظور کردستان ایران، سوریه، و ترکیه) زنده شده است. در چنین عرصه هایی است که میتوان به کنه سیاست و افق ناسيوناليستى این سازمان پی برد. این بخش از ادعای ابراهیم علیزاده در مورد امید به رهایی از "ستم ملی" با توجه به تجربه کردستان عراق دقیقا تحلیل حزب دمکرات از این وضعیت است. همگان میدانند که بعد از سالهای 90-91 منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق ایجاد و آمریکا رسما احزاب ناسیونالیست کرد در شمال عراق را به سمت حکام مرتجع منطقه منسوب کرد. همکاری و کمکهای آمریکا به این پادوهای پنتاگون در شمال عراق تداوم داشت تا سال 2003 که به عراق لشکرکشی نظامی کردند و یکی از جبهه های نظامی آمریکا در این لشکر کشی به عراق همان منطقه تحت نفوذ "بارزانی و طالبانی" بود. در واقع برخلاف نظر احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان که گفته میشود کردستان به وسیله مبارزه نیروی میلیشیایی آنها از دست حکومت عراق در آورده شد٬ حکومت عراق و بازیگران سیاسی داخل و خارج آن و همچنین حکومت به دست آمده در کردستان عراق مستقیما توسط آمریکا و بوش پدر و پسر پایه گذاری و مستقر شد.

با گذشت بیش از بیست سال از حکومت سرمایه داران کرد در این منطقه مبارزات طبقه کارگر مقاطع زیادی را پشت سر نهاده و سیر رشد و آگاهی طبقه کارگر قابل توجه است. برای نمونه احزاب حاکم به هیچوجه دارای پایگاه اجتماعی در میان کارگران و مردم زحمتکش نیستند و بلعکس نفرت و انزجار از آنها هر روز بیشتر میشود. مردم زحمتکش در کردستان عراق، حتی سرمایه داران حاکم را با صدام و جنایتکاران همکار حکومت بعث مقایسه میکنند. انعکاس این وضعیت فلاکتبار اقتصادی و سرکوب و خفقان و وضعیت وحشتناک زندگی و نبود امنیت، در سایر بخشهای دیگر یعنی در کشورهایی که شهروندان کرد در آن زندگی میکنند نیز چیزی بیش از این نیست. اتفاقا یکی از دلائلی که باعث شد توهم و خوش باوری به آنچه که به "حکومت خودمان" موسوم شده بود٬ و آقاى علیزاده با آب و تاب از آن یاد میکند، از بین رفته و به ضد خود تبدیل شود به عملکرد جنایتکارانه و روزافزون حاکمان سرمایه دار در کردستان عراق مربوط میشود. اما آقاى علیزاده چه هدف سیاسی ای را از این ادعا دنبال میکند؟ ابراهیم علیزاده اولا قبول میکند که هدف آنها از حل آنچه که مسئله ملی شناخته ميشود٬ چیزی جز فدرالیسم نیست و در ثانی هیچ مشکلی ندارند که اگر همین فدرالیسم توسط آمریکا در سایر کشورهای دیگر که شهروندان کرد زبان زندگی میکنند مستقر شود. همين دو مورد ناقابل تفاوت ايشان را با مهتدى و هجرى تماما از بين ميبرد. کمونيسم که پيشکش.

ناسیونالیسم چپ و معضل دیکتاتوری و دمکراسی
نخستین سوال مصاحبه کننده روزنامه "ئاوینه" از آقای علیزاده این است:  به لحاظ سیاسی وضعیت آرامی در کردستان ایران حاکم است به نظر شما دلیل وجود این وضعیت آرام سیاسی چیست؟ آقای علیزاده در جواب میگوید که: "اصلی ترین دلیل، وجود یک رژیم دیکتاتوری اسلامی است که بی محابا کوچکترین اعتراضات را مورد حمله قرار میدهد...." خط تأکید از من است. طبق نظر آقای علیزاده کشور ایران هنوز سرمایه داری نیست و به این دلیل است که اصلی ترین خصیصه ای که بر روی آن انگشت میگذارد جنبه دیکتاتوری آن است تا در جایی دیگر از مصاحبه به نتیجه اثباتى این ادعایش بعنوان نسخه سياسى برسد: يعنى دمکراسى. گرچه به خودی خود صحبت از جنبه دیکتاتوری يک رژیم اشکالی ندارد مشروط بر اينکه پايه مادى اين ديکتاتورى يعنى نياز سرمايه دارى به آن را تاکيد کرد. يعنى رابطه ديکتاتورى و سرمايه دارى را در اين کشورها توضيح داد. میتوان از دلیل اصلی نیازهای سرمایه داری در ایران به دیکتاتوری که تازگی هم ندارد صحبت کرد و گفت که چرا و به چه دلیل روبنای سیاسی سرمایه داری در ایران در این مقطع نیاز به اعمال چنان دیکتاتوری عریانی دارد. اما دلیل انگشت گذاشتن بر روی این خصیصه روبنایی سرمایه داری اسلامی برای علیزاده به این خاطر است که ادعا کند، علت نبود دمکراسی است و به قول ایشان "همزمان با باز شدن فضای سیاسی است که مردم کردستان ظرفیتهای مبارزاتی خود رانشان خواهند داد" و این میسر نخواهد شد مگر با تغيیرات دمکراتیک!!

از نظر علیزاده، دمکراسی بورژوایی الزاما و در هر جا و مکانی روبنای سیاسی هر حکومت سرمایه داری است و نمیتوان تصور کرد که حکومتی سرمایه داری، روبنای سیاسی آن دیکتاتوری بورژوایی باشد. گرچه سرمایه داری در ایران، تازگی به این نتیجه نرسیده که تنها راه "آرام" کردن جامعه ای که هر لحظه در حال انفجار است دیکتاتوری است. اما کاربست و چهارچوب جديد کلمه دیکتاتوری در ادبیات کومله به اعتراضات بعد از دور دهم مضحکه انتخابات رژیم برمیگردد. این مسئله هم باز اشکالی ندارد، میتوان گفت که کومله به تازگی جنبه دیکتاتوری سرمایه داری در ایران را کشف کرده است، اما نکته بر سر چیز دیگری است و آن هم به تحلیل این سازمان از وضعیت سیاسی در ایران برمیگردد. طبق نگرش سیاسی کومله اگر اعتراضات توده ای بعد از مضحکه انتخابات حول "مرگ بر دیکتاتور" شکل گرفت خود این مسئله نشانه آن است که مردم تنها با جنبه دیکتاتوری رژیم سرمایه داری است که مخالف هستند و لابد در صورت برداشتن جنبه دیکتاتوری رژیم، مشکل حل خواهد شد. در این دستگاه تحلیلی تقابل با دیکتاتوری امری تازه و انکشاف یافته توسط مردم در ایران است نه محدودیتهای یک جنبش اعتراضی توده ای.

 در جایی دیگر و در پاسخ به سوالی دیگر آقای علیزاده میگوید: "مردم کردستان میدانند که بدون تغيیراتی اساسی و دمکراتیک در مرکز، رهائی پایداری در کردستان به تنهایی میسر نخواهد شد..." خط تأکید از من است. از آنجا که بکار بردن کلمه اساسی برای آقای علیزاده و حزبش هیچ جایگاهی ندارد و تنها برای رد گم کردن است٬ لذا به "تغيیرات دمکراتیک" میپردازم. ابراهيم علیزاده در این بخش از مصاحبه اش ادعا می کند که مردم در کردستان به این نتیجه رسیده اند که تنها با تغيیرات دمکراتیک است که میتوانند به رهایی برسند. این دو قطبی نبود دیکتاتوری و طلوع دمکراسی بورژوایی پوچ و بی اساس است. مسئله تقدم و تأخر دمکراسی که استراتژی کومله و آقاى علیزاده را تشکیل میدهد٬ و گویا طبقه کارگر ابتدا باید برای دمکراسی مبارزه کنند٬ تنها يک بعید سياسى نيست بلکه يک همنوائى با چهارچوبهاى مرسوم زمانه از بالا هم هست. در بستر سياسى ناسيوناليسم کرد که اساس فعاليت کومله روى آن متمرکز است٬ اين اسم رمزها و کدها معنى دارند. ايشان ميداند چه ميگويد. اما مسئله "رهایی پایدار" که در بخش دیگر این ادعا آمده است. علیزاده تمام اینها را میگوید که ادعا کنند اگر "رهایی پایدار" میخواهید در کردستان عراق موجود است. چون طبق ادعای ایشان دمکراسی که در کردستان عراق موجود است قابل مقایسه با کشورهای منطقه نیست. باید به آقای علیزاده گفت که در نظام سرمایه داری و حتی مدل "کردی" آن نیز چیزی پایدار نیست جز ناپایداری.

وضعیت سیاسی کردستان عراق از نگاه رویدادهای 17 فوریه  و  کومله
17 فوریه 2011 نقطه عطفی در مبارزات طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کردستان عراق است. اگر تا قبل از این تاریخ بورژوازی کرد در این مناطق بر این تصور واهی لم داده بودند که طبقه کارگر و مردم زحمتکش به همین چند روزنامه وابسته به دستگاههای اطلاعاتی احزاب حاکم به عنوان "باز شدن فضای سیاسی" و "احقاق حقوق خود" مینگرند٬ رویدادهای خونین 17 فوریه سرکوبگران حکومت اقلیم کردستان را از این خواب بیدار کرد. این اعتراضات وسیع که سریعا به تمامی شهرهای کردستان سرایت کرد یکی از پایه های احزاب بورژوازی کرد را فروریخت.  

با تداوم اعتراضات مردم به پاخاسته برای تحقق خواست و مطالبات خود که طی بیانیه هایی مبنی بر وضعیت بد رفاهی و معیشتی، عدم امکانات اولیه مانند برق و آب و دیگر مایحتاج زندگی٬ بیکاری وسیع کارگران و مردم زحمتکش و همچنین فساد بی حد و حصر دستگاه‌های دولتی حکومت اقلیم کردستان اعلام گردید٬ جامعه کردستان را وارد فاز دیگری کرد. بر کسی پوشیده نیست اوضاع وخیم و فلاکتبار اجتماعی و اقتصادی و سیاسی چندین ساله در نتیجه حاکمیت احزاب بورژوازی کرد، خشم و نفرت فرو خورده مردم را در بیان واقع با این رویداد ناگوار استارت زد و روز به روز دامنه اعتراضات را فراتر برد و متعاقبا شاهد آن بودیم که از 19 فوریه تا جمعه 24 فوریه موج اعتراضات به دیگر نقاط از جمله شهرهای "رانیه و کویه سنجق و قلعه دیزه و حلبچه و سید صادق" کشیده شد. در نتیجه آتش گشودن نیروهای سرکوبگر به روی مردم و ضرب و جرح آنها صدها زخمی و چندین کشته بر جای گذاشت. نیروهای پلیس و ضد امنیت حکومت نظامی شبانه روزی را در همه شهرهای مذکور حاکم نمودند. از طرفی دیگر با تداوم مبارزات مردم موج این خیزش به دیگر استانهای کردستان عراق از جمله کرکوک و موصل و پایتحت اقلیم کردستان اربیل نیز کشیده شده است. احزاب کرد در صدر قدرت به هر نیرنگی متوسل شدند تا فضای سیاسی به وجود آمده را به روزهای قبل از رویداد 17 فوریه بازگردانند. از یکسو با تمام توان نظامی جهت منکوب کردن اعتراضات مردم خود را تجهیز نموده و از دیگر سو برای زهر چشم گرفتن از مردم جان به لب رسیده، سازماندهندگان اصلی این خیزش را نشانه رفته اند و آنها را همچنانکه بارها در میدیای این احزاب نظاره گر آن بوده ایم "نیروی آشوبگر" قلمداد نمودند.  در این زمان جناب بارزانی در ایتالیا تشریف داشتند و در یک نشست رسمی با سران کشور ایتالیا با یک ژست علیزاده پسند اظهار داشت که اگر مردم کردستان 50 هزار امضا جمع کنند دست از کار خواهند کشید. قبل از بازگشت بارزانی از ایتالیا امضاها به 100 هزار رسید، اما گرچه توهم مردم به این کارها فروریخت ولی اعتقاد آقای علیزاده هنوز سر جای خودش باقی است. مردم زحمتکش در کردستان عراق از بعد از رویدادهای 17 فوریه به این نتیجه رسیدند که راه تحقق خواست و مطالباتشان امضا جمع کردن نیست و بورژوازی با رأی آنها به قدرت نرسیده است که برکناری آنها از قدرت توسط این امضا جمع کردنها باشد. این بخش کوچکی از وقایع 17 فوریه است که این اعتراضات توسط احزاب بورژوائی کرد در کردستان عراق به خاک و خون کشیده شد.

 اما ببینیم این اتفاقات در تحلیل آقای علیزاده و کومله چگونه فدای دمکراسی میشود. آقای علیزاده در جواب به سوال مصاحبه کننده روزنامه ئاوینه که از او میپرسد: "نقطه قدرت اقلیم کردستان در ارتباط با مسئله کرد در چی است؟" جواب میدهد: "مهمترین دستاورد برای مردم کردستان در این است که قدرت دولت مرکزی سرکوبگر یعنی حکومت بعث دیگر برسر قدرت نیست و این یک نوع امید و آرزو را در همه بخشهای دیگر کردستان، در جهت حل مسئله ملی را دوباره زنده کرده است. در داخل کردستان نیز یک توازن سیاسی و اجتماعی و درجه ای از آزادی و دمکراسی به وجود آمده است که به خودی خود دستاوردی است که با سایر کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست." خط تأکیداز من است.

 بی شک اگر هم اکنون تلویزیون احزاب بورژوایی کرد را نگاه کنید نظرات آنها نیز بی کم و کاست منطبق با همین تحلیل آقای علیزاده است. در این تحلیل آقای علیزاده تعمدا مبارزات مردم کردستان علیه حاکمیت احزاب بورژوایی را قلم میگیرد و بی توجه به این اتفاقات مستقیما مبارازت و شعور سیاسی طبقه کارگر و مردم زحمتکش را تمسخر میکند. این  تصور نسبت به احزاب حاکم در کردستان عراق برای  مردم زحمکش در کردستان به سالهای ابتدای قدرت گیری بورژوازی کرد با حمايت آمریکا برمیگردد و مدتهاست که طبقه کارگر نگاهش به احزاب حاکم در کردستان عراق به کلی عوض شده است. از طرفی دیگر اگر توازن سیاسی و اجتماعی در این منطقه درست شده است به هیچ وجه به این تصورات پوچ و معامله گرانه آقای علیزاده مرتبط نیست و این توازن سیاسی تنها سیر خود آگاهی طبقه کارگر علیه احزاب بورژوایی و از جمله کومله است و بس. طبقه کارگر و مردم زحمتکش هنوز مصاحبه عضو کمیته رهبری کومله از تلویزیون کومله را به یاد دارند که چطور در قامت وکیل مدافع "حزب دمکرات و اتحاد میهنی" در مقابل اعتراضات مردم کردستان ایستادند و ادعا کردند که گرچه مردم حق دارند اما حکومت هنوز کاملا مستقر نشده و ما باید مواظب باشیم! همه به یاد دارند که تلویزیون طیف به اصطلاح طرفدار اصلاحات "گوران" گرچه برای منحرف کردن مبارزات زحمتکشان و مقاصد بورژوایی خودشان اما در نقد احزاب حاکم از تلویزيون کومله پیشی گرفته بودند و تا قانع کردن احزاب حاکم به بند و بست با آنها زنجیره برنامه های افشاگرانه ای علیه این احزاب پخش میکرند. باید به آقای علیزاده گفت که این تحلیل شما از وضعیت سیاسی کردستان عراق کاملا بی ربط و در مقابل طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کردستان عراق است و این ادعاهای پوچ و بی اساس تنها به درد تداوم کمکهای حکومت اقلیم به کار می آید و بس. کومله و آقاى عليزاده اگرچه ادعاى چپ و "کمونيسم" دارند اما در سياست واقعى متحد طبيعى و حامى ناسيوناليسم کرد و حکومت پنتاگونى در عراق هستند.

آقای علیزاده مشاور اقتصادی "مام جلال"
مصاحبه گر روزنامه "ئاوینه" در سوالی دیگر از آقای علیزاده میپرسد: "به نظر شما نقاط ضعف حریم کردستان در چی است؟ ابراهیم علیزاده در پاسخ میگوید: "مهمترین نقطه ضعف حریم کردستان در اقتصاد کردستان است. این بیست سال فرصت خوبی برای رونق اقتصادی و گسترش خدمتگزاریهای عمومی و زنده کردن امید و آرزو به تغيیرات اساسی تر در کردستان بود. برای نمونه میشد به لحاظ کشاورزی به پروژه های استراتژیک در این حوزه ها دامن میزدند و وقتی که کردستان دارای منابع سرشار طبیعی است به هیچ شیوه ایی نمیبایست نیازی به واردات در این ارتباط باشد و کردستان بایستی بر روی پای خود می ایستاد. میشد به جای هدر دادن پول در کارهای به درد نخور از منابع زیرزمینی استفاده میکردند و این به پایه ای برای رونق اقتصادی در کردستان مبدل میشد." در ادامه علیزاده به این نتیجه میرسد که "به این صورت بود که دمکراسی نتوانست پایگاه محکمی را در مردم کردستان بیابد".

 اشتباه نشود این بیانات عضو رهبری رسمی "گوران" یا همان به اصطلاح اپوزسیون حاکمان کردستان عراق نیست بلکه دیدگاه تئوریک و سیاسی رهبری حزبی موسوم به کمونیست ایران است. آقای علیزاده از یکطرف به حاکمان جنایتکار در کردستان عراق میگوید تنها راه سد کردن اعتراضات کارگران و مردم زحمتکش در کردستان و همچنین راه جلوگیری از سرایت کردن این اعتراضات به کل عراق "رونق کشاورزی، هدر ندادن پول، و منابع زیرزمینی و ایجاد پایگاه محکمی برای دمکراسی" است که گویا باید گوشه چشمی هم به مردم داشته باشند و تکه نانی هم به مردم بدهند و از طرفی دیگر میخواهد بگوید که اگر این حکومت در دست "ما" بود همین اقدامات را در دستور روز قرار میدادیم. آقای علیزاده یکباره تیراندازی به طرف کارگران سیمان سازی تاسلوجه، تیراندازی به طرف دانشجویان دانشگاه سلیمانیه، ترور فعالین و رهبران کمونیست، و اتفاقات خونین 17 فوریه و قتل عام و سلاخی بیش از 30 هزار زن در این جامعه را فراموش کردند و به دنبال "توسعه اقتصادی بورژوازی کرد و پایگاه محکم برای دمکراسی هستند" انگار سرمایه داری اقداماتی غیر از اینها را باید انجام دهد. باید از آقای علیزاده سوال کرد از نظر شما چه فرقی مابین حاکمان جنایتکار کردستان عراق با رژیم اسلامی در ایران هست؟ باید گفت اگر در کردستان عراق آنچیزهایی که شما به عنوان خدمتگزاریهای عمومی از آن نام برده اید موجود نیست، در ایران موجود است اما هزینه آنها آنقدر بالاست که مردم توان پرداخت آنها را ندارد و در هر دو حالت مردم از این خدمتگزاریها بی بهره اند. ولی سوال اینجاست که آیا میشود همین سوال را در مقابل نوری مالکی یا سران مرتجع دولت عراق یا بخشی از آنها گذاشت؟ اگر نه، پس بورژوازی از نظر شما "کرد" و "فارس" یا "عرب" اش لابد فرق دارد!! اگر ظرف این بیست سال به قول شما بورژوازی کرد در کردستان عراق فرصتها را از دست نمیداد و "دمکراسی پایگاه محکمی می یافت واقتصاد و کشاورزی را رونق و منابع زیر زمینی" را مورد استفاده قرار میدادند٬ چه اتفاقی می افتاد؟ مگر غیر از این است که در کردستان عراق یک به اصطلاح دولت محلی وجود داشت که سیاست و اقتصادش بر مبنای سیاست و اقتصاد سرمایه داری است؟ آیا این رونق اقتصادی از قبل فروش این میزان نفت استخراج شده در کردستان عراق و سرازیر شدن پول آن به جیب مردم زحمتکش در کردستان به دست می آید یا فروش ارزانتر نیروی کار کارگر، بی حقوقی سرسام آور و سرکوب هر اعتراض این طبقه نیز جایگاهی در سیاست بورژوازی کرد دارد؟

سیاست طبقه کارگر و هر فعال کمونیستی در مقابل این وضعیت چه باید باشد؟ طبقه کارگر در جهت به دست گرفتن کنترل امور به همه لحاظ باید گام بردارند یا مثل شما و حزبتان نان شب و ابتدایی ترین امکانات رفاهی را از حاکمان جنایتکار در کردستان عراق با تمجيد از آنها گدایی کنند؟ جلوی چشمان شما در 17 فوریه 2011 بیش از 10 نفر کشته و صدها تن زخمی و صدها تن دیگر زندانی و شکنجه شدند و شما حاضر نشدید حتی این جنایت از نوع جنایت رژیم اسلامی در ایران را محکوم کنید. با وجود این همه جنایت احزاب حاکم در کردستان عراق باز هم با این وقاحت از رشد اقتصادی بورژوازی کرد و پایگاه محکم دمکراسی حرف میزنید؟ کشتار وحشیانه توسط سران حاکم در کردستان عراق عین دمکراسی بود و هست، فعالین و رهبران کمونیست تحت تعقیب قرار میگیرند، به کارگران و مردم معترض هجوم میشود، دانشجویان دستگیر و به زندان فرستاده میشوند و حزب شما در کنار بقیه ناسیونالیستها از الطاف جناب "مام جلال" و باندهای دیگرشان برخوردارند. طبقه کارگر و مردم زحمتکش، جوانان پرشور و انقلابی و زنان، با شنیدن این مشاوره های اقتصادی شما به سران جنایت کار حاکم در کردستان تنها نفرت و انزجارشان از شما و آنها بیشتر میشود و بس. طبقه کارگر و مردم زحمتکش در کردستان عراق اگر تا قبل از اتفاقات 17 فوریه هنوز به این سطح از آگاهی سیاسی نرسیده بودند و راه تحقق خواست و مطالبات را درخواست از خود سران حاکم و یا نقد به این یا آن بخش از شیوه اداره حکومت و پارلمان میدانستند، اما بعد از رویدادهای خونین 17 فوریه این مقطع از مبارزه را پشت سر نهادند. طبقه کارگر و مردم زحمتکش و زنان و جوانان انقلابی به این نتیجه رسیدند که احزاب حاکم از اسلامی و به اصطلاح غیر اسلامی تا به اصطلاح اپوزيسیون، و اکنون حزب شما هم، همه و همه در به انحراف کشیدن مبارزات طبقه کارگر در کردستان مشترک المنافع هستند. طبقه کارگر جلوی چشمان خودشان دیدند که این به اصطلاح اپوزيسیون هم مانند خود احزاب حاکم به بخش دیگری از سرمایه داران و بخشهای دیگری از اسلامیهای مرتجع در به انحراف کشیدن مبارازات طبقه کارگر متوسل شدند. و زمانیکه راه بند و بست هموار شد حتی از این گرد و خاک و نقدهای بورژوائی شان به حاکمان در قدرت، عقب نشینی کردند.

آقای علیزاده! در 17 فوریه فعالین طبقه کارگر و بخش زیادی از زنان و جوانان پرشور و انقلابی با توجه به هر محدودیت و مشکلاتی بحث در مورد سازمان دادن اعتصاب عمومی در کردستان را شروع و  مشغول سازمان دادن خود در شوراهای محلات بودند که نهایتا با هجوم نیروهای سرکوبگر احزاب حاکم مواجه شدند. هم اکنون در نزدیک شما فعالیت کارگران و کمونیستها برای این امر دیده شود. 

گوران، اتحاد میهنی و کومله
یکی دیگر از سوالهائی که در مقابل علیزاده قرار میگیرد این است که: "جنبش گوران توانسته است چه تاثیراتی بر فضای سیاسی در کردستان عراق بگذارد؟" علیزاده در پاسخ میگوید: "بزرگترین تاثیری که گوران توانست بر فضای سیاسی کردستان داشته باشد این بود که نگذاشت جریان اسلامی میانه رو در کردستان از روند اعتراضات از حکومت به نفع خود استفاده کند." ابراهيم علیزاده از آنجایی که مصلحت اندیشى های اقتصادی حزبش اجازه نمیدهد از جریان موسوم به "گوران"٬ يعنى همان اپوزسیون معترض ناسیونالیستی، انتقادی بکند٬ یک راست از در تعریف و تمجید از این جریان پوسیده درآمده و کار به جایی میرسد که به خاطر این جریان، صف بندیهای سیاسی قبل و بعد از رویدادهای 17 فوریه 2011 را که در آن جریان موسوم به "گوران" برای نخستین بار توانست خود را  در سطح عمومی نشان دهد وارونه جلوه دهد. بررسی کل وقایع و به تصویر کشیدن صف بندیهای داخل کردستان در این مجال نمیگنجد اما تنها جهت روشن شدن مسئله و افشای معامله گریهای آقای علیزاده لازم است گفته شود که اظهارات علیزاده و حزبش بی ربط و نزد مردم کارگر و زحمتکش در کردستان عراق فاقد اعتبار است. به دنبال اختلافات داخل "اتحاد میهنی کردستان" بخشی از این جریان و از جمله "انوشیروان مصطفی" جدا شده و جریان "گوران" را تاسیس کردند. در جریان وقایع 17 فوریه بخشی از جریانات اسلامی مرتجع به این نتیجه رسیدند که در کنار "گوران" بهتر میتوانند به اهداف و مقاصد خودشان برسند. اما اگر این بخش از اسلامیهای مرتجع و پوسیده نتوانستند جلودار این حرکت اعتراضی توده ای در کردستان باشند دلیل آن به هیچ وجه به تاثیرات به قول ابراهیم علیزاده، بزرگ "گوران" یا جلوگیری این جریان از اسلامیها نبود بلکه فضای سیاسی کردستان طی این سالها به این اندازه تغییر کرده بود که دیگر جایی در این صف بندیهای سیاسی برای جریانات مرتجع اسلامى باقی نگذاشته بود. مردم زحمتکش هنوز اعمال جنایتکارانه گروههای اسلامی را به خوبی به یاد دارند و حتی مانند آقای علیزاده آنها را به "میانه رو" و "تند رو" تقسیم نکرده و خیلی هوشمندانه با مطرح کردن خواست و مطالبات واقعی خود جریانات پوسیده اسلامی را کنار زدند. زمانیکه جریانات اسلامی خواستند "سرای آزادی" که تجمعات در آنجا برگزار میشد را به جایی برای نماز خواندن مبدل کنند به آنها گفتند که این نماز سیاسی است و نماز خواندن را به داخل مساجد ببرید. اما تمام نمایشهای سیاسی این جریانات پوسیده تمام و کامل از تلویزیون همین جریانی که آقای علیزاده مدال افتخار به سینه شان میزند پخش میشد. جریان "گوران" همچون "اتحاد میهنی" از اسلامیها برای یک هدف استفاده میکنند و تنها تفاوت در این است که سر برآوردن جریان "گوران" خانواده باندهای آدمکش اسلامی در کردستان عراق را به دو دسته دیگر تقسیم کرد. کومله و آقاى علیزاده بیش از بیست سال است که مجيزگوى سیاسی "اتحاد میهنی کردستان مام جلال" است. بیش از دو دهه است که از جریانات چپ و کمونیست و منفردین در داخل و خارج تا اعضای خودشان به افشای این روابط پرداخته و هر بار رهبری این جریان اپورتونیست این نزديکى سياسى را تا سطح "روابط دیپلوماتیک" تقلیل داده و از واقعيت سياسى شان فرار کرده اند.

اما در چنین عرصه هایی است که به وضوح دیده میشود که این ازدواج سیاسی بیست ساله بچه هایی هم دارد. از شرکت در "کنگره ملی کردها" که مرکز تجمع یک مشت کلاهبردار سیاسی فدرالیست و قومپرست بود و در همین مصاحبه هم علیزاده به آن اشاره کرده و میگوید که حتی بایستی زودتر برگزار میشد و باید دوباره هم برگزار شود٬ تا اطمینان خاطر دادن به جریان ناسیونالیست "گوران" و هموار کردن راه یک ازدواج سیاسی دیگر با این جریان. آنجایی که در جواب مصاحبه گر این روزنامه اظهار میدارد که "گوران و یکیتی" به لحاظ افق و برنامه و آرمان مثل هم هستند. به فکر نجات این دو جریان جنایتکار بعد از "مام جلال" هست و میگوید که این دو جریان میتوانند همدیگر را از هر بحرانی نجات دهند. از اين توصيه هاى سياسى و برادر منشانه به خانواده ناسيوناليسم کرد تا مشاوره اقتصادى به بورژوازی کرد برای بهتر حاکم شدن بر مقدرات مردم زحمتکش٬ که نگذارید گوجه فرنگی از کشورهای همسایه وارد شود و کشاورزی را رونق دهید٬ در اين گفتگو پر است. انگار حکومت شوراهای کارگران را مورد خطاب میدهد!! و البته مردم هم "حق دارند" که اعتراض کنند!! این نگرانیهای کومله و ابراهيم علیزاده را وقتی درمقابل رژیم اسد در سوریه قرار دهیم٬ میشود دفاع از حکومت مرتجع اسد و الاآخر. اما اگر در مقابل بورژوازی کرد قرار گیرد به نظر علیزاده دفاع از سرمایه داران کرد نیست!؟

آقاى علیزاده! اظهارات شما و مشاوره سياسى و اقتصادى تان به جنايتکاران حکومت اقليم٬ تنها مرز ناسيوناليسم چپ کومله و قوميگرى باندهاى قومى مهتدى و شرکا را محو نميکند٬ بلکه براى هزارمين بار ثابت ميکند که ناسيوناليسم دشمن طبقه کارگر است. بیش از دو دهه پیش به شما گفته شد که سرتان را بالا بگیرید! يا کمونيست باشيد و عليه بورژوازى و ناسيوناليسم و يا پرچم سياسى واقعى تان را که در چنین تحلیلهای ناسیونالیستی به وضوح دیده میشود در آورده و بر سر در اردوگاه کومله بکوبید! و حالا با مهتدى و ايلخانى و ساير قوم پرستان برسر فدراليسم و دمکراسى و حکومت "کردى" و مدل آينده به يکجا رسيده ايد. آنها باند سياسى اند و شما ميراث دار کومله. کومله قديم مجيز گوى ناسيوناليسم از موضع چپ نبود٬ ضد ناسيوناليسم از موضع طبقه کارگر بود. چقدر کمونيسم کارگرى حق داشت و چقدر شماها نفرت ديروز و امروزتان از کمونيسم کارگرى پايه مادى و جنبشى دارد! *